امور فرهنگی کتابخانه های عمومی قوچان

اطلاع رسانی در زمینه ی امور فرهنگی کتابخانه های عمومی شهرستان قوچان . (خیابان تربیت-تربیت8- اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قوچان)

امور فرهنگی کتابخانه های عمومی قوچان

اطلاع رسانی در زمینه ی امور فرهنگی کتابخانه های عمومی شهرستان قوچان . (خیابان تربیت-تربیت8- اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قوچان)

آغاز فصل مدارس مبارک باد


اولین روز دبستان بازگرد  // کودکی ها ، شاد و خندان بازگرد

باز گردای خاطرات کودکی//بر سواراسب های چوبکی

 

خاطرات کودکی زیباترند//یادگاران کهن مانا ترند
درس های سال اول ساده بود //آب را بابا به سارا داده بود

 


  
 

درس پند آموزروباه وخروس//روبه مکارودزدوچاپلوس
روزمهمانی کوکب خانم است//سفره پرازبوی نان گندم است

 

کاکلی گنجشککی باهوش بود //فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوزوسرمای شدید//ریزعلی پیراهن ازتن می درید


تا درون نیمکت جا می شدیم//ما پرازتصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم //یک تراش سرخ لاکی داشتیم

 

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت//دوشمان ازحلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود//برگ دفترها به رنگ کاه بود

 

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ//خش خش جاروی با با روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید  // بازهم در کوچه فریادم کنید

 

همکلاسی های درد ورنج و کار//بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه ی سیگار سرد //کودکان کوچک اما مرد مرد

 

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود//جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم//لا اقل یک روز کودک می شدیم


یاد آن آموزگار ساده پوش //یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یا دت به خیر//یاد درس آب و بابایت به خیر

 

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها راخط بزن

بوی ماه مهر

فصل مهر ، فصل رویش جوانه های امید، فصل خواندن و نوشتن، از راه رسید، فصل مهر ، فصل آشنایی با خدا، فصل خوشه چینی ستاره ها، فصل همکلاسیهای دیروز و هم نیمکتی های امروز، از راه رسید.
امروز زنگ آگاهی به صدا در می آید و پرچم دانش برافراشته می شود، درب گلستان معرفت گشوده می شود و صدای جنب و جوش و شور و هیاهوی بچه ها، فضای مدرسه را پر می کند.
یاسمن ها از قصّه های دیروز می گویند و معلمین درس امروز می دهند و کبوتران وجود را به پرواز در می آورند، تا به دانش آموزان درس خوب زیستن را بیاموزند.
و سخنی با تو دارم ای معلم، آن گاه که بر گوهر وجود، آیه ی مهر می نشانی ... نور در گلدان اندیشه ام می نگاری ... جوهر وجود را با آیات الهی به شفافیت شبنم دل می نمایی ... صف‍حه ی سفید ذهنم را با کلامت قلم می زنی ... در گوشم آهنگ مهر می خوانی ... دستانم را با ساختن بنای زندگی آشنا می سازی .... با نگاهت شالوده ی وجودم را شکل می دهی و بر رسایی ها و نارسایی هایش صیقل می کشی.
ای معلم ! ای که پا جای پای انبیاء گذاشته ای تا درس چگونه زیستن را به ما بیاموزی، امروز فرشتگان مامورند، به حمد و ثنای تو که برترین شغل را پذیرا شدی تا بهترین خدمت را به بشریت بنمایی... آن گاه که کلامی می آموزی و آن گاه که حرفه ای یاد می دهی و آن گاه که استعدادهایم را پرورش می دهی تا آن چنان که شایسته است زندگی نمایم و آن گاه که مرا متوجه ی کمال خالقم در آفرینش می نمایی .                                    
من همه ی آن لحظات را مدیون تو هستم که چون فرشته ی آسمانی در خلقت زمینی، تجلی بخش راه انبیائی و سراینده ی غزل هستی بخش آموختن ، برای زندگی نمودن بهتری .
و تو ای زیبای بوستان خرد، از مهر اندیشه ات و سبزی وجود ، پر طراوت تر از همیشه ، وجودم را طراوت می بخشی تا من نیز با پرورش استعداد و اندیشه ام و بالا بردن قابلیتها و ظرفیتهای خویش، خردمندانه نقش آفرین زندگی شوم، که خداوند هستی بخش بدان منظور مرا سرشته و من امروز به شکرانه ی این همه نعمت ، خداوند بزرگ را سپاس بیکران می گذارم که آیات مهرش را در وجودی چون انسان به ودیعت گذاشت تا انسانیت را در وادی امتحان، به عرصه ی ظهور رساند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.